کد مطلب:28854 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:103

فرستادن عمرو عاص به سوی محمّد بن ابی بکر












2824. الغارات: چون به معاویه خبر رسید كه مردم از گِرد علی علیه السلام پراكنده شده اند و او را یاری نكرده اند، عمرو عاص را همراه سپاهی از شامیان به مصر فرستاد. پیش رفت تا به نزدیكی مصر رسید و با محمّد بن ابی بكر كه كارگزار علی علیه السلام در مصر بود، برخورد كرد. چون در مناطق پایین مصر فرود آمد، عثمانی ها دور او جمع شدند و او آن جا ماندگار شد.[1].

2825. تاریخ الطبری - به نقل از عبد اللَّه بن حواله ازدی، در ذكر فرستادن معاویه، عمرو عاص را به مصر -: او را با شش هزار مرد فرستاد... عمرو عاص رفت، تا به نزدیكی های سرزمین مصر رسید. عثمانی ها دور او گرد آمدند و او آن جا ماند و به محمّد بن ابی بكر چنین نوشت:

ای پسر ابو بكر! ریخته شدن خونت را از من دور ساز. من دوست ندارم كه از من خراشِ ناخنی هم به تو برسد. مردم این سامان برخلاف تو هماهنگ شده و فرمان تو را وا نهاده و از پیروی تو پشیمان شده اند. اگر برخورد و جنگی پیش آید، تو را تسلیم می كنند. از مصر بیرون شو، كه من از خیرخواهان تواَم. والسّلام!

عمرو عاص، همراه آن نامه معاویه [ به محمّد بن ابی بكر ] را هم برایش فرستاد كه در آن آمده بود:

امّا بعد؛ سرانجام تجاوز و ستم، وبالی بزرگ است. كسی هم كه خون محترمی را بریزد، از انتقام در دنیا و كیفر ابدی آخرت نمی رهد. ما هم كسی را نمی شناسیم كه تجاوزكارتر، عیبجوتر و سرسخت تر از تو بر ضدّ عثمان بوده باشد. با انتقادگران و خونریزان او هم دست و هم داستان بودی. آن گاه می پنداری من از كار تو در خوابم یا فراموش كرده ام، تا آن جا كه به سرزمینی در همسایگی من می آیی و حكومت می كنی و آسوده ای، در حالی كه بیشتر مردم آن جا با من هم فكرند، سخنم را می پذیرند و در فریاد خواهی بر ضد تو فرمانبردار من اند؟

من كسانی را به سوی تو فرستاده ام كه از تو خشمگین اند، تشنه خون تواَند و با جهاد بر ضدّ تو به خدا تقرّب می جویند و با خدا عهد بسته اند كه تو را كشته، مُثله كنند و اگر آنان جز كشتن تو هدفی نداشتند، تو را هشدار و انذار نمی دادم و دوست داشتم كه تو را به خاطر ستم و قطع رَحِم و هجومی كه بر عثمان داشتی بكشند، آن روز كه سر نیزه تو در گردن و رگ های گلوی او فرو می رفت. ولی خوش نمی دارم كه یك قرشی را بكشم و هرجا كه باشی، خداوند هرگز تو را از قصاص نمی رهاند. والسلام![2].









    1. الغارات: 276/1، البدایة والنهایة: 314/7، شرح نهج البلاغة: 83/6.
    2. تاریخ الطبری: 100/5، البدایة والنهایة: 314/7، شرح نهج البلاغة: 83/6.